velayat
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

دستگاه گوارش بدن

اذهب الى الأسفل

دستگاه گوارش بدن Empty دستگاه گوارش بدن

پست  snazzy الأحد أبريل 04, 2010 6:15 am

فكر كن در عجايب معده، و آلاتى كه از براى اكل و هضم و طبخ غذا خلق‏كرده، و ملاحظه كن، بر سر حلقوم طبقاتى قرار داده كه در وقت فرو بردن طعام گشوده‏مى‏شود و بعد از بلع سر به هم آورده و فشرده مى‏گردد، تا غذا از دهليز مرى به معده‏وارد شود.و معده را چون ديگى آفريده، و در آن حرارتى خلق فرمود كه به سبب آن‏غذا پخته شود، و به آن حرارت و حرارتى كه از جگر و سپرز و صلب و پيه محيط به‏معده از اطراف، به معده مى‏رسد، غذا در معده پخته مى‏شود، و شبيه مى‏گردد به آب‏كشك غليظ، و آن را «كيلوس‏» مى‏گويند.و چون بايد صافى و خالص آن به جگر بالارود، و در آنجا بعد از طبخ ديگر تقسيم به اعضا شود، خداوند حكيم رؤف در سمت‏معده رگهائى آفريد، كه آنها را «ماساريقا» گويند، و لطيف كيلوس از دهان ماساريقاداخل آنها مى‏شود، و ماساريقا متصل است‏به رگى ديگر كه آن را باب الكبد گويند، كه‏يك طرف آن به جگر نفوذ كرده است، و از سر آن رگهاى بسيار مانند مو منشعب گشته،و در اجزاى جگر منتشر است، و آنها را «عروق ليفيه‏» خوانند.

پس، خالص كيلوس به ماساريقا و از آنجا به باب الكبد و از آن به عروق ليفيه‏مى‏ريزد و از آنجا جگر آن را مى‏مكد و به خود جذب مى‏كند و آن را طبخ ديگرمى‏دهد، و از اين طبخ چهار چيز از كيلوس حاصل مى‏شود:

يكى مانند كف، و آن صفراست.و ديگرى زردى، و آن سوداست، و سوم چون‏سفيده تخم و آن بلغم است.و چهارم صاف و خالص اينها و آن خونى است آبناك‏منتشر در عروق ليفيه.

و از آنجا كه اگر صفرا و سودا و بلغم و آبناكى مخلوط به خون باشد، مزاج بدن فاسدمى‏شود، خالق حكيم دو كليه و زهره و سپرز آفريد و هر يك را گردنى داد كه گردن خودرا به سوى جگر دراز كرده‏اند، و گردن كليتين متصل است‏به رگى كه از «حدبه‏» جگرسر بر آورده است، و كليتين به وسيله آن گردن، آن رطوبت و آبناكى را كه به خون‏ممزوج است‏به جانب خود مى‏كشند، و اندك خونى كه بايد غذاى كليتين شود نيز با آن‏رطوبت جذب مى‏كند، و چون آن رطوبت‏به كليتين رسيد خون و چربى كه با آن هست‏كليتين به جهت غذاى خود ضبط، و باقى آن را كه آب صاف است‏به مثانه دفع مى‏كندو از آنجا به مخرج بول مى‏ريزد و بيرون مى‏آيد.

و گردن زهره و سپرز در جگر داخل است و زهره صفرا را به خود جذب مى‏كند ومى‏ريزد به «امعاء» ، و چون صفرا «حدتى‏» دارد امعا را مى‏گزد و آن را مى‏فشرد و به‏حركت مى‏آورد تا «دردى‏» كيلوس را كه در معده مانده بود از مخرج غايط دفع كند وآن صفرا نيز با آن دردى دفع مى‏شود، و زردى غايط به اين سبب است.

و «سپرز» از گردن خود سودا را به سوى خود مى‏كشد و در سپرز ترشى و قبضى ازبراى آن حاصل مى‏شود و سپرز هر روز قدرى از آن را به دهان معده مى‏فرستد تا معده‏را از گرسنگى آگاه سازد و خواهش غذا را به حركت آورد و بعد از آن با دردى‏كيلوس از مخرج غايط دفع مى‏شود.

و اما خون صاف، پس از رگى عظيم كه از حدوبه كبد روئيده شده و از براى آن‏شعب بسيار است و هر شعبه نيز شعبى ديگر دارد به اعضا بالا مى‏رود و به آن قسمتى‏مقرر تقسيم مى‏گردد و از آن گوشت و استخوان و ساير اعضاء متكون مى‏شود.

و اما بلغم در جگر نضج مى‏يابد و خون مى‏گردد.و بلغم همچنان كه در جگرحاصل مى‏شود در معده از طبخ اول نيز متكون مى‏گردد و همراه كيلوس به جگرمى‏رود، و مى‏شود كه بعضى از آن در امعاء باقى بماند و حدت صفرا آن را پاك كرده باغايط بيرون مى‏آورد.و بعضى از آن باقى با آب دهان دفع مى‏شود.و گاهى از سر فرودمى‏آيد و به سرفه و مثل آن مندفع مى‏گردد.
معراج السعادة
snazzy
snazzy
Admin

تعداد پستها : 13
تاريخ التسجيل : 2010-02-26

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد