velayat
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

احترام به حقوق ديگران

اذهب الى الأسفل

احترام به حقوق ديگران Empty احترام به حقوق ديگران

پست  snazzy الأحد أبريل 04, 2010 6:07 am

ضرت آيت اللّه العظمى بروجردى (قدس سره ) گاهى هنگام تدريس و بحث با شاگردان ، عصبانى مى شد (البته نه آن عصبانيتى كه او را خلاف رضاى خدا وارد كند) ولى پس از درس ، سخت از آن عصبانيت پشيمان مى شدند، و به دنبال طرف مى فرستادند و از او عذرخواهى مى كردند، و گاهى براى جلب محبّت او، كمكهاى مالى نيز مى نمودند، از اين ر و در ميان دوستان ، اين مزاح معروف شده بود كه ((عصبانيت آية اللّه بروجردى ، مايه بركت است )).
گاه به اين هم قناعت نمى كردند، روز بعد، هنگامى كه بر منبر تدريس ‍ مى نشستند، در حضور جمع شاگردان ، از آن فرد عذر خواهى مى كردند، به اين ترتيب مى بينيم آن بزرگمرد تا اين اندازه به حقوق ديگران احترام مى گذاشت ، و به حفظ آبروى آنها توجه عميق داشت ، او از امام صادق (ع ) آموخته بود كه :
((المؤ من اعظم حرمة من الكعبة .))
((احترام مؤ من ، از احترام كعبه ، بالاتر است )).
در اين باره به داستان زير توجه كنيد:
آيت اللّه بروجردى در مسجد عشقعلى درس اصول مى فرمودند، روزى يكى از فضلا بنام شيخ على چاپلقى اشكال كردند، آقا جواب او را دادند، آقاى شيخ على چاپلقى جواب آقا را رد كرد، آقا عصبانى شد به گونه اى كه آقا شيخ على متاءثر و منقلب شد كه مى خواست گريه كند، آن درس تمام شد.
يكى از اصحاب آيت اللّه بروجردى مى گويد: نماز مغرب را خوانده بودم ناگاه خادم آقاى بروجردى نزد من آمد و گفت : آقا ببين در كتابخانه و اندرون ايستاده و متاءثر است و فرمود: برويد به خوانسارى بگوييد بيايد، اينجانب با عجله نماز عشاء را خواندم و به محضر آقا رسيدم تا مرا ديد به من فرمود: ((اين چه حالتى بود كه از من صادر شد؟ يك نفر عالم ربانى را رنجاندم ، الان بايد بروم و دست ايشان را ببوسم و حلاليّت بطلبم تا از من بگذرد و بعد بيايم و نماز مغرب و عشا را بخوانم )).
عرض كردم : ايشان در مسجد ((شاه زيد)) امام جماعت است و بعد از نماز مساءله مى گويد: لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته به منزل خود نمى آيد، من به ايشان اطلاع مى دهم كه آقا فردا صبح به منزل شما خواهند آمد.
صبح شد من رفتم و برگشتم ، ديدم آقا سوار بر درشكه در كنار منزل ما منتظر من هستند، در خدمتشان رفتيم منزل آقا شيخ على چاپلقى ، وقتى كه آقاى بروجردى ، آقا شيخ على را ديد، مى خواست دست او را ببوسد كه او نگذاشت ، آقا مى فرمودند: ((از من بگذريد، از حالت طبيعى خارج شدم و به شما پرخاش كرد و...))
آقا شيخ على عرض كرد: ((شما سرور مسلمين هستيد، برخورد شما باعث افتخار من بود و...))
آقا تكرار كردند: ((از من بگذريد، مرا عفو كنيد))

همين موضوع باعث شد كه آقا شيخ على ، تا آخر عمر، مورد مراحم و عطوفت خاص آيت اللّه بروجردى بودند.

داستان دوستان جلد 5
snazzy
snazzy
Admin

تعداد پستها : 13
تاريخ التسجيل : 2010-02-26

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد